ظاهر کردن. پدید آوردن. آشکار کردن: من آن صورتگرم کز نقش پرگار ز خسرو کردم این صورت نمودار. نظامی. از این قصیده نمودار ساحری کن از آنک بقای نام تو است این قصیدۀ غرا. خاقانی
ظاهر کردن. پدید آوردن. آشکار کردن: من آن صورتگرم کز نقش پرگار ز خسرو کردم این صورت نمودار. نظامی. از این قصیده نمودار ساحری کن از آنک بقای نام تو است این قصیدۀ غرا. خاقانی